علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

the ninth pearl

بعد از یک روز کامل گریه کردن های عجیب و غریب و کم سابقه (شاید هم بی سابقه، البته به قول بقیه) و غرغر کردن ها  و بد اخلاقی های دیروز، بالاخره پسر ما امروز صاحب یک عدد دندون آسیاب یا همون به قول خودمون دندون کرسی شد.      پی نوشت 1: من که بالا و پایین این عکس رو از هم تشخیص ندادم که روی عکس دندون پسری رو نشونتون بدم (دندون شماره 4 ، آسیاب اول، پایین، سمت راست که فکر کنم تو عکس بشه اون دندون بنفشه).  پی نوشت2: پسر خوبم ببین چقدر برای در اومدن دوندونات به خصوص این یکی سختی کشیدی و  کنارش ما رو هم اذیت کردی، تو رو خدا بعدا که بزرگ شدی مراقبشون باشیها ...
10 آذر 1392

بچه ها و افسردگی؟!

  یه روز وقتی  صحبت از دلتنگ شدن بچه ها و علاقشون برای بیرون رفتن از خونه و خلاصه این جور مسائل بود خانم همسایه میگفت که  از دکتر روانشناسی تو برنامه تلویزیونی شنیده که آمار میزان افسردگی میون بچه ها بالاتر از اونیه که ما فکرشو میکینم                                     از اون روز مدام  در پیش زمینه ی ِ ذهنم بود که نکنه...؟ البته مدتها قبل هم این موضوع تو ذهنم پیش اومده بود.. همیشه از اینکه بچه ای داشته باشم که زیاد  اهل ابراز احساسات نباشه میترسید...
10 آذر 1392

یاران و دوستداران

  یاری اندر وب نمیبینیم یاران را چه شد     دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد     پی نوشت: یاران و دوستداران در این بیت صراحتا به دوستانی اشاره داره که مدتیه بدجوری نیستن و غیبت دارن ...
10 آذر 1392

من نبودم دستم بود...

نمیدونم این دیگه چه صیغه ایه که وقتی میخواد کاری کنه که در درست یا نادرست بودنش یا ایمن یا خطرناک بودنش شک داره دست ما رو میگیره و به زور هل میده به سمت انجام اون کار؟! مثل ِوقتی که میخواد در ماشین لباسشویی رو براش باز کنیم یا به بخور داغ دست بزنیم.   پسرجان ِ ما در مورد اون شعر براش سوء تفاهم پیش اومده...    " من نبودم دست مامان یا بابام بود..." نه مجید جان...  "من نبودم دستم بود"*   *شنیدم اساس این شعر میخواد مسئله اختیار در انسان رو زیر سوال ببره، درست و غلطشو نمیدونم اما پسر ما که هدف اصلیش از جلو انداختن ما به جای خودش قایم نمودن نیت خودش پشت عمل ماست، یه چیزی تو مایه های همون نفی اختیار خودش و تبر...
6 آذر 1392

پسرک ِ صرفه جو

لطفا اول ادامه مطلب رو بخونین... ........ ............ دو نکته مهم و درعین حال جالب تو تلفظ تمام کلمات پسریمون اکتفا کردنش به همون هجای نخستشون و بعد هم به کار بردن یک تلفظ برای تعداد زیادی کلمه مختلفه (مثل da)، البته میدونم که به خاطر سنش هم هست و مسلما بعدا کاملشونو میگه اما برام جالبه که مثل خیلی از بچه های دیگه نمیاد تلفیقی از حروف مختلف کلماتو به کار ببره، بلکه بیشتر اوقات همون ابتدای کلمه رو ادا میکنه، پسرمون صرفه جوئه دیگه   در مورد اون نکته دوم که گفتم برای چند تا کلمه یک کلمه یِ ساخت خودش مثلا da رو به کار میبره تو درس آواشناسی یه مثالی داشتیم که خیلی جالب بود براتون میگم: فرض کنین پسرم دفتر میخواد، منم چشمهامو بست...
4 آذر 1392

طوطی ِ خونه ی ما

این روزها گوشش مدام به زبان ماست، یک بار تو ماشین بودیم که یک کلمه ای رو بعد از شنیدنش از ما به زبون خودش تقلید کرد و گفت: ...(متاسفانه یادم رفته اون کلمه چی بود!) من و همسرم کلی تعجب کردیم و گفتیم علیرضا مگه تو طوطی هستی؟ دیدیم گفت : دودی؟ ما رو میگین؟ کل مسیر اینجوری بودیم ...
2 آذر 1392

فراخوان

سلام دوستان تازگیها به ذهنم رسیده که کاش بشه تو این محیط مجازی یک بخشی راه بیندازیم که بشه از طریق اون با شهرهای مختلف ایران عزیزمون، آداب و رسومشون، سوغاتیها ی مخصوصشون و جاهای دیدنیشون و .... آشنا بشیم. میدونین چی شد که این طرح به ذهنم رسید؟  
1 آذر 1392

کاراگاه پسری و همکارش

تصویر شماره (1)     تصویر شماره (2)     تصویر شماره (3)     تصویر شماره (4)     تصویرشماره  1 صحنه ای رو نشون میده که منظور  هدف جناب کاراگاه ماست، در تصویر شماره2 میتونین دستیار کاراگاه رو مشاهده کنین، تصویر شماره3 هم دور شدن با عجله ی کاراگاه و دستیارش  از محل رو بعد از   اتمام کار (خالی نمودن ویترین از اجناس داخلش با چسبوندن   این وسیله    انگری برد به شیشه کمد و باز نمودن ویترین) نشون میده، همونطور که تو تصویر شماره 4  مشاهده میکنین نتیجه ی کار  هم میشه رسیدن به این ماشینها و بازی باهاشون البته به مدت خ...
1 آذر 1392